لغات مشابه
to cast a lurid light on : بطور ترسناک يا غم انگيز شرح دادن
to cast about : تلاش کردن ،تکادوکردن
to cast aside : دورانداختن ،کنارگذاشتن ،ول کردن
to cast down : خوارکردن ،بزمين زدن
to cast in one lot with others : باديگران سهيم شدن
to cast off : دورانداختن ،ول کردن
to cast oneself down prostrate : بخاک افتادن ،روبزمين ماليدن ،زمين بوسيدن
to cast the g. : بالا اوردن ،قى کردن ،بيزارشدن
to cast the lead : ژرف پيمايى کردن
to cast up : جمع زدن ،حساب کردن
to catch a fly : توپى را ازهواگرفتن ،بل گرفتن
to catch a glimpse of : نگاه مختصرکردن
to catch a likeness : چيزيراديدن ومانند انرادرست کردن
to catch a tartar : با خرس درجوال رفتن
to catch at something : براى رسيدن بچيزى وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزديک شدن
to catch away : ربودن ،گرفتن وبردن
to catch cold : سرماخوردن ،زکام شدن
to catch fever : تب کردن ،دچارتب شدن
to catch fire : اتش گرفتن
to catch hold of : محکم گرفتن
to catch napping : در حال غفلت و بى خبرى گرفتن ،چرت زنان گرفتن
to catch on : دريافتن ،فهميدن ،گرفتن
to catch out a batsman : گوى رادرهواگرفتن وبدين وسيله نوبت را ازدست چوگان زن بيرون کرد
to catch the fancy of : خوش امدن( درنظر)
to catch up : (فرا )رسيدن به ،گرفتن ،ربودن
to cast about : تلاش کردن ،تکادوکردن
to cast aside : دورانداختن ،کنارگذاشتن ،ول کردن
to cast down : خوارکردن ،بزمين زدن
to cast in one lot with others : باديگران سهيم شدن
to cast off : دورانداختن ،ول کردن
to cast oneself down prostrate : بخاک افتادن ،روبزمين ماليدن ،زمين بوسيدن
to cast the g. : بالا اوردن ،قى کردن ،بيزارشدن
to cast the lead : ژرف پيمايى کردن
to cast up : جمع زدن ،حساب کردن
to catch a fly : توپى را ازهواگرفتن ،بل گرفتن
to catch a glimpse of : نگاه مختصرکردن
to catch a likeness : چيزيراديدن ومانند انرادرست کردن
to catch a tartar : با خرس درجوال رفتن
to catch at something : براى رسيدن بچيزى وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزديک شدن
to catch away : ربودن ،گرفتن وبردن
to catch cold : سرماخوردن ،زکام شدن
to catch fever : تب کردن ،دچارتب شدن
to catch fire : اتش گرفتن
to catch hold of : محکم گرفتن
to catch napping : در حال غفلت و بى خبرى گرفتن ،چرت زنان گرفتن
to catch on : دريافتن ،فهميدن ،گرفتن
to catch out a batsman : گوى رادرهواگرفتن وبدين وسيله نوبت را ازدست چوگان زن بيرون کرد
to catch the fancy of : خوش امدن( درنظر)
to catch up : (فرا )رسيدن به ،گرفتن ،ربودن
آموزش زبان انگلیسی
دانلود فایل های آموزشی
دانلود پاورپوینت با عنوان بیماریهای مدیاستندانلود لگوی سرآشپز -فایل کورلدانلود ماک آپ(MOCUP) کارت ویزیت ساده - سری 1دانلود پاورپوینت با عنوان مدیریت توسعه تامین کنندگاندانلود پاورپوینت با عنوان مدل الماس در مزیت رقابتی مللدانلود پاورپوینت آشنایی با مختصات جهان اسلام (کشور لبنان)دانلود پاورپوینت با عنوان مایاهادانلود فرم جدول فعالیتهای پرورشیدانلود پاورپوینت آشنایی با آرامگاه کوروش کبیر و پاسارگاددانلود مقاله درمورد صلح امام حسندانلود تعیین مناطق تحت تاثیر خطر سیل ناشی از شکست سد مطالعه موردی: سد ستارخاندانلود مقاله درمورد صفات مؤمن واقعیدانلود پاورپوینت با عنوان مازندراندانلود پاورپوینت با عنوان دوره توجیهی و آموزشی قطب علمی تکنولوژی آموزشی در پزشکی دانلود مقاله درمورد صفات سلبيه و ثبوتيهدانلود پاورپوینت در مورد کسر و عدد مخلوطدانلود پاورپوینت با عنوان تعامل موفق با رسانهدانلود دانلود کار تحقیقی دوره کارآموزی ماده 22 قانون ثبتدانلود دانلود پروژه سیستم کامل حسابداری با اکسل