ادبیات نظری تحقیق یادگیری سازمانی، سازمان یادگیرنده، یادگیری
گروه فایل کاربردی
توضیحات :
ادبیات نظری تحقیق یادگیری سازمانی، سازمان یادگیرنده، یادگیری در 28 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
- یادگیری سازمانی[1]
همه سازمانها یاد می گیرند، اما لزوما برای بهبود و بهتر شدن، یك سازمان یادگیرنده[2] سازمانی است كه دارای ظرفیت تقویت شدهای برای یادگرفتن،انطباق پذیری و تغییر باشد و آن سازمانی است كه فرآیندهای یادگیری در آن تجزیه تحلیل، نظارت، توسعه و مدیریت گردیده و با هدفهای نوآوری و بهبود هماهنگ شود. بینش، استراتژی رهبری، ارزشها،ساختار، سیستمها، فرآیندها و تجارب همه باید اعمال شود تا یادگیری افراد ترویج و توسعه یافته و به دنبال خود یادگیری در سطح سیستم ها را شتاب دهد (محمدی،1377).
امروز دیگر سازمانهای بزرگ و پیچیده ای كه دهه های قبل بوجود آمده بودند،كارساز نیستند وحكم دایناسورهایی را دارند كه توان تطبیق خود با محیط را نداشتند و محكوم به فنا شدند. سازمانهای بزرگ با ساختارهای سنتی توان وانعطاف لازم جهت همسویی با تغییرات محیط پیرامونی بویژه با توجه به مسائل جهانی شدن[3] را ندارند و برای بقای خود ناچارند یا تغییر ساختار دهند یا خود را به ابزارهایی مجهز كنند تا توان مقابله با تغییرات جهانی را بدست آورند.یكی از مهمترین این ابزارها،ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه كردن یادگیری است(خلیلی عراقی،1382).
امروز یادگیری به عنوان منبع مزیت رقابتی مطرح است.«پیتر دراكر[4]» اندیشمند شهیر مدیریت معتقد است كه از حالا به بعد كلید موفقیتهای سازمانی دانش است و در جایی دیگر اضافه میكند كه ارزش از طریق نوآوری و تولید ایجاد میشود و هر دو در گرو بكارگیری دانش است. از دهه 1990 یادگیری به عنوان یك توانایی بر اساس پیشرفت رشد و توانمندی رشد مطرح سده است. اینكه چگونه مزیت رقابتی ایجاد میشود به ویژگی های خاص هر سازمان بستگی دارد، اما آنچه مشخص است،این است كه انسان و دانش نقش تعیین كننده ای در این مسیر دارند (Chinowsky and Carrillo 2007).
برنامههای بهبود مداوم كه امروزه نقل محافل مدیریتی است، به سرعت در تمام سازمانها گسترده میشوند. مدیران به این امید چنین برنامههایی را، كهبعضاً هزینههای گزافی را نیز به سازمان تحمیل میكنند، در دستور كار قرار میدهند كه بتوانند در سازمان توان رقابت در بازار جهانی و مقاومت در برابر پیچیدگیهای روزافزون را ایجاد كنند. برنامهها و تكنیكهای بهبود مداوم بسیارمتنوعاند، چنانكه تنها تهیه فهرستی از عناوین آنها نیز كار سختی است. متأسفانه در این وادی تعداد شكستها به مراتب بیش از پیروزیهای بدست آمده است. نظریه سازمانهای یادگیرنده، كه ابتدا توسط تعدادی از مدیران هوشمند وبا تجربه در محیط كسب و كار به صورت عملی مورد استفاده قرار گرفته و سپس در محیطهای دانشگاهی توسط نظریه پردازان پرورش داده شده است.به دنبال یافتن جواب این مسئله است.(شیركوند،1381)
بسیاری از مدیران از فهم این حقیقت اساسی كه بهبود مداوم نیاز به تعهدسازمان به یادگیری مداوم دارد، عاجزند. اساساً چگونه میتوان انتظار داشت كه سازمانی بتواند به پیشرفت نائل شود و افقهای جدیدی از فعالیت و كار رافراروی خود بگشاید، بدون اینكه بخواهد چیز جدیدی یاد بگیرد. حل یك مسئله چالش برانگیز، معرفی محصولی جدید و باز مهندسی یك فرایند تولید جملگی نیاز به مشاهده جهان به طریقی نو و تلاش عملی در جهت اجرای یافتههای جدید دارند. در فقدان عنصر حیاتی یادگیری، سازمانها و افراد آنها تنها شیوه های كهنه را حداكثر با بیانهای جدید تكرار می كند.
- تعاریف یاد گیری و سازمان یادگیرنده
یادگیری از سه بعد مورد توجه قرار میگیردکه عبارتند از:
سطوح یادگیری؛ انواع یادگیری؛ مهارتهای یادگیری که بصور ت مشروح به بررسی آنها می پردازیم:
سطوح یادگیری: یادگیری در سه سطح، یادگیری فردی، یادگیری تیمی و یادگیری سازمانی مطرح میشود.
یادگیری فردی: افراد، واحد تشكیل دهنده تیمها و سازمانها هستند، سنگه[5](1990) تاكید میكند:
«سازمانها از طریق افراد یاد میگیرند البته یادگیری افراد یادگیری سازمانی را تضمین نمیكند اما بدون آن یادگیری سازمانی حاصل نمیشود».
شون و آرجریس بیان داشتهاند: «یادگیری فردی ضروری است اما برای یادگیری سازمانی كافی نیست».
طبق نظر «جان ردینگ» «یادگیری فردی برای تحول مستمر سازمان، گسترش و توسعه قابلیتهای محوری و آماده سازی همگان برروی آینده نا مشخص ضروری میباشد».
و نهایتا اینكه: تعهد هر فرد به یادگیری و همچنین توانایی یادگیری او برای سازمان حیاتی است.
روشهای یادگیری فردی عبارتند از:
- كتابها و سایر مستندات؛ مربیگری دیگران؛ دورهها، كلاسها و سمینارها؛ تفسیر تجربه یادگیری از آن؛ خود یادگیری؛ با مدیریت سطحی؛ یادگیری از همكاران؛ یادگیری از راه رایانه؛ سایر روشها.
برنامه توسعه شخصی[6] یكی از روشهای بسیار مهم یادگیری فردی است كه نه تنها منافع سازمان بلكه آینده كاری فردی را نیز تضمین میكند. نقش مدیریت منابع انسانی در این زمینه حائز اهمیت فراوان است.
طبق تحقیقات بعمل آمده بعضی از استراتژیهای مهم یادگیری فردی به شرح زیر میباشند:
- خود توسعه یافتگی (توسعه شخصی)؛
- مدیر به عنوان معلم؛
- گردش شغلی؛
- مرشدگری؛
- مربیگری؛
- وظایف ویژه.
یادگیری تیمی: در سازمانهای پیچیده امروز تیمها اهمیت بیشتری مییابند. یادگیری تیمی به این معنا است كه تیمها قادر باشند به عنوان یك هویت واحد فكر كرده، خلق كنند و بیاموزند، متفكرین زیادی از جمله «سنگه» و «پاولوسگی» به اهمیت یادگیری تیمی خصوصا به عنوان پلی برای حصول یادگیری سازمانی اشاره كردهاند.
«پاولوسكی[7]» یادگیری تیمی را مدخل یادگیری سازمانی دانسته تاكید میكند كه یادگیری تیمی پلی است برای تبدیل یادگیری به دانش سازمانی به نحوی كه یرای همه به اشتراك گذاشته شود.
پیتر سنگه نیز یادگیری جمعی را فرایندی میداند كه طی آن ظرفیت اعضاء توسعه یافته و به گونهای همسو میشود كه نتایج حاصله آن چیزی خواهد بود كه همگان واقعا طالب آن بودهاند.
این نوع یادگیری به یك قاعده و اصل اساسی استوار است و آن چشم انداز مشترك است اما در عین حال قابلیتهای شخصی، ركنی اساسی است چرا كه تیمهای توانا از افراد توانا تشكیل شدهاند.
چشم انداز مشترك به همسو شدن منجر میگردد كه مسئله اصلی این نوع یادگیری است.
تیمها یادمیگیرند كه از تجارب خود بیشتر بیاموزند، به رویكردهای جدیدی برسند و دانش خود را در سراسر سازمان به سرعت انتشار دهند (شعاعی و رضائیان، 1390).
[1] - Organizational Learning
[2]- Learning Organization
[3]- Globalization
[4]- Peter Drucker
[5] - Senge
[6] - Self Development Plan
[7] - Paolovsky
کلمات کلیدی : ادبیات نظری تحقیق یادگیری سازمانی; سازمان یادگیرنده; یادگیری
بازدید : 12 نفر
فرمت : doc
سایز : 43 کیلو بایت
صفحات : 28