سیری كوتاه در تاریخ عربستان
گروه فایل کاربردی
توضیحات :
سیری كوتاه در تاریخ عربستان
عربستان یا شبة جزیرة عربستان سرزمینی است در منتهی الیه جنوب غربی آسیا به شكل مربع مستطیل با ضلعهای نامتساوی كه بین 12 و 22 درجة عرض شمالی و 35 و 60 درجة طول شرقی میان افریقا و قسمت بزرگی از آسیا قرار گرفته است. مساحت این سرزمین به دو میلیون و ششصدهزار كیلومتر مربع می رسد. [1] عربستان از شمال به كشورهای اردن و عراق، از شرق به خلیج فارس و دریای عمان و دریای عرب، از جنوب به خلیج عدن و از سوی مغرب به دریای سرخ محدود است. چنانكه میبینیم سرزمین عربستان از سه جانب به دریا پیوسته و این سه جانب را پنج دریا[2] فرا گرفته است، و تنها از سمت شمال است كه به خشكی منتهی میشود. یا این همه درون این سرزمین از آب كه مایه زندگانی هر جانداری است[3] بهرة چندانی ندارد. در سراسر این منطقه گسترده رودخانهای كه وسیلة حمل و نقل بشد، یافت نمیشود. تنها رودی كه در آن جریان دارد در وادی حجر در یمن است)، كه درازای آن از یكصد كیلومتر بیشتر نیست.
رشته كوههای بلندی كه از شبه جزیره سینا آغاز و در امتداد دریای سرخ تا خلیج فارس كشیده میشود، همچون دیواری بلند آنرا فرا گرفته است. در خلال این كوهها درههای كوچك و بزرگی وجود دارد كه عرب آن را وادی میگوید. مهمترین این وادیها، سرحان، رومه، دواسر، و حضرموت است. روزگاران پیش از اسلام بعض این وادیها مانند (سرحان) راه تجارتی بوده است. سراسر ساحل دریاهای اطراف آن- جز در چند منطقه- پر از اسفنجها و مانعهای طبیعی است كه كشتی نمیتواند در آن پهلو بگیرد، اگر از كوههایی كه همچون باروی استوار گردد عربستان را فرا گرفته است، بگذرید و بدرون سرزمین برسید به مانعهای دیگری بر خواهد خورد، چنانكه در شمال آن بادیه الشام است كه از حدود فلسطین تا جنوب غربی عراق كشیده است، و در جنوب آن بیابان، بیابان وسیع دیگری است بنام نفوذ كه هفتاد هزار كیلومتر مربع وسعت دارد و از شن نرم پوشیده است. وزش باد تودههای شن را از این سو به آن سو میبرد و ایجاد راه را- در دنیای قدیم- ناممكن میساخت. از جنوب به سمت شرق این شبه جزیره بیابان دیگری است به نام الربع الخالی كه تا امروز همچنان خلی است. وسعت این بیابان به پانصد هزار كیلومتر مربع میرسد و میتوان گفت پهناورترین بیابانهای خشك و خالی جهانست. بین الربع الخالی[4] و نفوذ بیابان دیگری است به نام دهناء كه آنهم از ریگ روان پوشیده است و به خاطر همین مانعهای طبیعی هزاران سال شبه جزیره عربستان در خاموشی و گمنامی بسر میبرد. بدون تردید اگر دین اسلام در این سرزمین پدید نمیآمد، و از آنجا به دیگر سرزمینهای جهان نمی رفت عربستان همچنان در آنزوا بسر می برد، و یا اینكه توجه چندانی بدان نمی شد. با اینهمه نباید پنداشت كه پیش از اسلام در این منطقه از آبادانی و تمدن نشانی نبوده است. چنانكه خواهیم نوشت قسمت مستعد آن (جنوب) آبادان بود و دولتهایی در آنجا تأسیس شده است. همچنین در دیگر قسمتها نیز تمدنهایی (هر چند به صورت ناقص) وجود داشته است.
ساكنان این سرزمین را عرب مینامند. در اینكه معنی عرب چیست و از چه زمان آن مردم را بدین نام نامیدهاند و این مردم از كجا بدین سرزمین آمدهاند هنوز میان نژادشناسان اختلاف است. بعض داستانهای پیش از اسلام كه پس از اسلام گرد آمده و به نام تاریخ معروف شده است، گوید چون نام نیای آن مردم یعرب بن قحطان بوده است، فرزندان او عرب نام گرفتهاند. این ندیم بغدادی دانشمند سدة چهارم هجری كه اثر پر ارزش او به نام الفهرست در دست است، از نوشتة ابن ابی سعد، آرد:
چون ابراهیم (ع) به فرزندان اسماعیل كه با دائیهای خود جرهم بودند نگریست، از اسماعیل پرسید:
- اینان چه كسانی هستند؟
- فرزندان من و دائیهای آنان از جرهم.
ابراهیم (ع) به زبانی كه بدان سخن می گفت- سریانی قدیم- گفت (اعرب له) آنان را با هم بیامیز[5]. در كتیبههایی كه از پادشاه آشوری شلمنصر سوم (895-824 ق.م) باقی مانده و شرح نبردهای این پادشاه در بادیه الشام است كلمة عرب دیده میشود.[6] بعض اسلام شناسان معاصر غربی اشتقاق این كلمه را از واژهای گرفتهاند كه معنی حركت و عبور می دهد.[7] چون پارهای از این وجه اشتقاقها بر اساس حدس و یا ناشی از تعصب است و بعضی نیز هنوز مورد قبول محققان قرار نگرفته، از نوشتن آن صرف نظر میشود. آنچه مسلم است اینكه واژة عرب در قرآن كریم به همة مردمی كه در شبه جزیرة عربستان بسر می بردهاند گفته شده. گویند واژه عرب مخصوص شهرنشین است و بیابان نشینان اعراب نام دارند یكی عرب عربی و یكی اعراب اعرابی است.
قرنها پیش از اسلام مردم ساكن شبه جزیره به دو دسته تقسیم میشده اند، عرب عاریه یا عرب خالص، عرب مستعر به یا عرب ناخالص، یا عرب پیوسته. ساكنان منطقةجنوبی عربستان برابر نسبت نامهای كه درست كرده بودند. نژاد خود را به یعرب پسر قحطان میرساندند و قطحان را فرزند پنجم نوح میشناساندند. حالیكه قبیلههای ساكن مركز و قسمت شمالی شبه جزیره خود را از نژاد عدنان می شناساندند كه نوادة اسماعیل (ع) است. مورخان قدیم قحطانیان را عرب خالص و عدنانیان را مستعرب، یا عرب پیوسته خوانده اند.[8]
قحطانیان وعدنانیان- چنانكه خواهیم نوشت- از دیر زمان با یكدیگر همچشمی داشتند و هر یك دیگری را خوار شمردهاست. پس از هجرت پیغمبر (ص) و از بركت مسلمانی بود كه عدنانی و قحطانی با یكدیگر برادر شدند، اما متأسفانه این سازش مدتی دراز نیافت. نسبت دانان عرب از گروهی نیز نام بردهاند كه آنان را عرب بائده (از میان رفته) مینامند. این گروه قبیلههای عاد، ثمود، طسم، جدیس، أمیم. جاسم و عبیلاند.
تقسیمات جغرافیاییسرزمین عربستان را گاه بر اساس عوارض جغرافیایی و گاه بر حسب شرایط اقلیمی تقسیم می كنند. بر اساس تقسیمبندی نخستین، آن را پنج قسمت كردهاند:
1. تهامه و آن سرزمینی است پست كه از ساحت دریای سرخ از ینبع[9] آغاز میشود و تا سرزمین نجران امتداد دارد. و آن را بخاطر گرمای سخت و نوزیدن باد بدین نام نامیدهاند.
2. حجاز كه در لغت به معنی مانع است. این سرزمین را حجاز نامیدهاند چون در جهت شمالی یمن و شرق تهامه قرار دارد و این دو قسمت را از هم جدا میكند. حجاز از چند وادی تركیب میشود و میان این وادیها سلسله كوههایی است كه بلندی آنها از دو هزار متر بیشتر است.
3. نجد كه از جنوب به یمن و از شمال به بادیه السماوه امتداد دارد. و به سبب بلندی زمین آن را نجد نامیدهاند.
4. یمن كه از نجد تا اقیانوس هند در جنوب و دریای سرخ در غرب گسترده است.
5. عروض كه به معنای مانع است شامل یمامه، عمان و بحرین است و بدان دلیل آن را عروض نامیدهاند كه میان یمن، نجد و عراق واقع شده است.
تقسیم بندی دیگری نیز معمول شده است كه اساس آن، شرایط اقلیمی و بودن یا نبودن وضعی مساعد برای زندگی اجتماعی است كه بر روی انسانهای این منطقه اثر گذاشته است.
چنانكه گفتیم تنها جایی از این شبه جزیره كه از نعمت آب برخوردار است و بارانهای منظم در آن میبارد ناحیة جنوبی است، پس میتوان گفت آنچه زندگی را در این شبه جزیره مشخص میسازد وضع جغرافیایی آنست ، و آنچه وضع جغرافیایی را مشخص میسازد بودن یا نبودن آب. كمی یا بسیاری آب ، نوع زندگی انسان، جاندار و حتی گیاه را در هر دو منطقة شمالی و جنوب از یكدیگر جدا كرده است. در جنوب به دلیل فراوانی آب و ریزش بارانهای منظم، زمینها زیر كشت، كشاورزی پر رونق و جمعیت متراكم بوده است. جمعیت انبوه و متراكم نیاز به محل سكونت پایدار دارد و در نتیجه روستاها و شهرها به وجود آمده است. گرد آمدن مردم بسیار در شهر و روستا موجب برخوردهایی میشود كه انسان برای زندگی و ادامة حیات از آن ناگزیر است. این بر خوردها سبب وضع مقررات و قوانین است- هر چند ابتدایی و ساده باشد- قانون و تأسیس حكومت ملازم یكدیگرند. برای همین است كه میبینیم در منطقة جنوب شبه جزیره، صدها سال پیش از میلاد مسیح دولتهایی به وجود آمده.
است و تمدنی را در آنجا پی افكنده اند. پیشة مردمان این منطقة كشاورزی، كسب و یا بازرگانی، جاندار آن اسب و رستی آن كندر (ماده خوش بو) بوده كه در معبدهای مصر قدیم و اروپا مصرف میشد. میبینیم كه هر سه نمونه، مظهر لطافت و رفاه نسبی است. در صورتی كه داخل جزیره- چنانكه خواهیم گفت- از آب بهرة چندانی ندارد. بدین جهت مردم آن پیوسته در حال گردش از سویی به سوی هستند و طبیعی است كه در چنین محیطی منزلگاه پایدار ساخته نشود، چه قرارگاه چنین انسانها به حكم ضرورت، باید سبك و قابل انتقال باشد. برای نقل و انتقال باید از وسیلهای پر طاقت استفاده شود و آنجا كه منزلگاه پایدار نباشد و مردم به صورت اجتماعی زندگی نكند، از تمدن و حكومت كه لازمه آنست، نشانی نیست. و باز طبیعی است در چنین شرایطی جانداران و گیاهان آن نیز متناسب با آن شرایط باشد. و مخصوصاً نبودن آب انسان آن بیابان گردی است كه بدولقب گرفته و جاندار آن شتر است. چنانكه شتر میتواند تا هفده روز بدون آب زندگی كند. و اگر شترسواری در بیابان بیآب بماند، می تواند شترش را بكشد و آب ذخیره شده در شكنبه او را بنوشد. در پیمودن راههای دراز سرعت شتر سه برابر اسب است و می تواند تا یكصد و هفتاد كیلوگرم بار را با خود ببرد. انسان آن سرزمین (بدون) است.[10] بدو میتواند حیات خود را با چند خرما و آهسته خرما و یا اندك خوردنی ادامه دهد، برای همین است كه گفتهاند بدو انگل (طفیلی) شتر است و شتر كشتی صحرا. رستنی آن خرماست كه در مقابل بیآبی سخت مقاوم است. در بیابانهای آن خارهایی درشت می روید كه خوراك شتران است.
منطقة جنوبی و دولتهای آن
تاریخ نویسان هنگام بحث از شبه جزیرة عربستان تاریخ قسمت جنوبی را بر شمال و صحرا مقدم میدارند. این تقدیم از آن جهت است كه این منطقه از هزارة دوم پیش از میلاد تا ظهور اسلام پیوسته دستخوش دگرگونی بوده است و بنابراین، دارای تاریخی همراه با تحول است. در صورتی كه قسمتهای خشك و غیر قبل سكونت آن، تاریخی یكنواخت دارد، یا تحول آن با كندی همراه بود است. اگر به نقشة عربستان نگاهی بیفكنید، در منتهی الیه جنوبی این شبه جزیره ، منطقهای مثلث شكل را میبینید كه ضلع شرقی آن را ساحل دریای عرب و ضلع غربی آن ساحل دریای سرخ تشكیل میدهد. هر گاه خطی از جیزان [11]kآن با كندآن (در غرب) به وادی حضرموت (در شرق) رسم كنیم، كه ضلع سوم این مثلث باشد، در داخل این محدوده منطقهای قرار خواهد گرفت كه در قدیم آن را عربستان خوشبخت یا یمن نامیدهاند. و امروز دو یمن جنوبی و شمالی را تشكیل می دهد.
چنانكه گفتیم، این قسمت از شبه جزیره از قرنها پیش از میلاد دارای حكومتهایی بوده است اما وقع دقیق آنان هنوز هم به درستی روشن نیست. تا پیش از كاوشهای باستان شناسان منابع اطلاع مورخان نوشتههای تاریخ نویسان قدیم بود كه بیشتر آن جنبة علمی نداشت. در قرن نوزدهم و بیستم میلادی كوششهای دانشمندان و جهانگردان و تتبع مورخان، تاریخ این منطقه را تا حدی روشن و نام دولتهایی را كه بر آن حكومت كردهاهند مع ین ساخت. مهمترین دولتهایی كه در این منطقه تشكیل شده معین و سباست و نیز دو دولت دیگر را قتبان و دولت حضرموت است باید نام برد.
دولت معینیان كه پایتخت آن قرنو بود بین سالهای 1200 تا 600 پیش از میلاد وجود داشته . سلطة بازرگانی این دولت گاه چنان وسعت مییافته كه از خلیج فارس تا كنار دریای مدینرانه را فرا می گرفته است.
دولت قتبان، كه پایتخت آن تمنع بود، یكی دیگر از دولتهای جنوب (غربی) شبه جزیزه است و در مجاورت حضرموت بود. قتبان در هزارة اول پیش از میلاد مسیح تأسیس شد (حدود قرن ششم ق.م) و تا دو قرن بعد از میلاد مسیح ادامه داشته است، ولی بعضی محققان میگویند این دولت اندكی پیش از میلاد سال 50 ق.م منقرض گردید. با همة كوششهایی كه دانشمندان پیرامون روشن ساختن تاریخ پادشاهان این سلسله كردهاند هنوز جای بحث در آن باقی است. آنچه معلوم شده است این كه دولت قتبان را سبائیان برچیدهاند. چنانكه باستان شناسان از روی سنگ نوشتهها معلوم كردهاند كه پادشان قتبان و همچنین سبا لق مكرب داشتهاند. بعض محققان احتمال میدهند مكرب در لهجة جنوبی با مقرب در لغت عرب شمال همانند باشد و از روی همین تقریب احتمال دادهاند كه این پادشاهان نوعی قدرت دینی و سیاسی آمیخته داشتهاند كه بعدها جنبة روحانی آن از بین رفته است. به نظر میرسد در منطقة جنوبی در آغاز، جنبةروحانی و آسمانی حكومتها دارای اهمیت بوده است.
دولت سبائیان در جنوب غربی شبه جزیره تأسیس شده و پایتخت آنان مأرب بوده است اما منطقة نفوذشان از شرق به غرب، یعنی از ساحل خلیج فارس به سمت دریای سرخ، امتداد داشته است. هنگامی كه قدرت معینیان رو به زوال نهاد، دولت سبا قدرت خود را آغاز كرد و بر معینیان دست یافت.
دولتی كه در حضرموت تأسیس شد، پایتخت آن شیوه بوده و به واسطةبرخورداری از تجارت كندر ثروت فراوانی داشته است.
این دولت معاصر با معینیان، و به قولی تابع آنان بود و در سال سیصد پس از میلاد مسیح از میان رفته است.
در میان این دولتها سبا دارای اهمیتی خاص است، و چنانكه جنوب شبه جزیره عربستان مركز تأسیس حكومتها بوده است، سبا در بین دولتهای جنوبی حكومت بزرگ منطقه به شمار رفته است.
قدرت سیاسی و نظامی و بازرگانی سبا توانست به تدریج حكومتهای پراكنده جنوب را زیر پوشش حكومت مستقل و گسترده خود در آورد و دامنة سلطة خود را تا با افریقا بكشاند.
سبائیان تقریباً نه قرن بر این منطقه حكومت كردند و منطقة نفوذ خود را گسترش دادند و راه بازرگانی اقیانوس هند به دریای سرخ را در دست گرفتند. ادویة هند و دانههای معطر یمن (كندر) از طریق باب المندب به دریای سرخ و از آنجا به خلیج عقبه و كنار دریای متوسط میرفت.
دورة سبائیان تا یكصدو پانزده پیش از میلاد دوام یافته است. در قرآن كریم در دو سوره نام سبا آمده است. نخت در سورة نمل و دیگری در سورة سبا. حكومت سبا از آغاز تا سدة چهارم پیش از میلاد نیمه روحانی و نیمه پادشاهی بوده است و چنانكه نوشتیم حاكمان آنان را مكرب می گفتهاند. حكمران سبا كه در قرآن كریم ذكر او آمده زنی است كه در تاریخ و ادبیات اسلامی نام او را بلقیس نوشتهاندولی قرآن از او به لفظ إمرأه = زن تغبیر كرده است. و او همانست كه چون نامة سلیمان (ع) بدو رسید نزد او رفت:
فمكث غیر بعید فقال احطت بمالم تحط به وجئتك من سبا بنبا یقین. انی وجدت امراه تملكهم و اوتیت من كل شیء و لها عرش عظیم.[12]
به واقعةجاری شدن سیل سرزمین سبا در سورهای به همین نام اشارتی آمده است:
لقد كان لسبا فی مستكفهم آیه جنتان عن یمین و شمال كلوا من رزق ربكم و اشكرواله بلده طیبه و رب غفور فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلنا هم بجنتیهم جنتین ذواتی اكل خمط وأثل و شیء من سدر قلیل[13]
سقوط سبائیان و روی كار آمدن حمیریانپس از مرگ اسكندر، یكی از سرداران او در مصر دولتی تشكیل داد و اعقاب او مدتی بر این منطقه حكومت می كردند. كسانی كه از این خاندان به حكومت رسیدند (بطالسه) یا بطلمیوسیان نام دارند. بطلمیوسیان اندك اندك راه تجارتی را كه در اختیار سبائیان بود در دست گرفتند. بهم خوردن وضع تجارتی سبا از یكسو و پدید آمدن مشكلات داخلی از سوی دیگر موقعیت سبائیان را به خطر انداخت و در نتیجه به سال 115 پیش از میلاد حكومت سبائیان به پیایان رسید و مردمی كه حمیریان نام داشتند جای آنان را گرفتند. حمیریان قومی از مردم جنوب عربستان بودند كه در ظفار حكومت داشتند. این قوم ابتدا بر منطقة محدودی از جنوب عربستان فرمانروا بودند، لیكن به تدریج قدرت خود را گسترش دادند. دولت حمیری باعتباری تقریباً امتداد حكومت سبائیان است و به همین مناسب بعضی مورخان حكومت حمیریان را دورةدوم حكومت سبائیان است و به همین مناسبت بعضی مورخان حكومت حمیریان را دورةدوم حكومت سبائیان نامیدهاند. حكومت حمیریان به دو دوره تقسیم میشود. دورة نخست از سقوط سبائیان نامیدهاند. حكومت حمیریان به دو دوره تقسیم میشود. دورة نخست از سقوط سبائیان تا سال 300 پس از میلاد مسیح و دورة دوم تا دستاندازی حبشیان بر این منطقه.
کلمات کلیدی : سیری كوتاه در تاریخ عربستان;تقسیمات جغرافیایی;سقوط سبائیان و روی كار آمدن حمیریان

بازدید : 50 نفر
فرمت : doc
سایز : 28 کیلو بایت
صفحات : 60