بررسی سوسیالیسم از دوران غارنشینی تا ظهور تورات
گروه فایل کاربردی
توضیحات :
سوسیالیسم
از دوران غارنشینی تا ظهور تورات
سوسیالیسم غارنشینی
آیا بحث دربارة وجود سوسیالیسم از دورانهای بشر اولیه، بمنزلة تحقیر آن است یا تجلیل از آن؟ اگر بپذیریم كه سوسیالیسم اصالتش را از دورانهای بشر اولیه نمیگیرد، در این صورت دیگر نمیتوان آن را آخرین راه پیشرفت بشرتلقی كرد.
لغت سوسیالیسم جوان است زیرا فقط درقرن هجدهم پایدار شده و صفت سوسیالیست از آن هم جوانتر است زیرا در سال 1822 در انگلستان، و در1831 درفرانسه عنوان گردیده است. معنی لغوی آن جامعهگرائی است و از ریشه «سوسیوس»[1] به معنی شریك و همراه مشتقشده ولی بازهم میتوانیم عقبتر برویم و در زبانشناسان ریشة اروپائی آن را به صورت «سكو»[2] بیابیم كه بهنظر زبانشناسان ریشة لغت «سوسیته» یا اجتماع، و مبین كسانی است كه باهم زندگی میكردهاند. پس جایشگفتی نیست كه ریشة سوسیالیسم درجوامع اولیة انسانی وجود داشته باشد. نوعی سلطة مذهبی برآنان داشت. سوسیالیسم غارنشینی از سازمان تقسیمكار بسیار منظمی برخوردار بود و بههركس طبق ذوق و استعدادش كاری محول میشد. به زنان سبزیكاری و به مردان شكار و صیدماهی و جستجوی مواد معدنی محول شده بود زنان و كودكان به جمعآوری میوه و سبزیهای ریشهدار (مانند پیاز و هویج و چغندر) و احتمالا قارچ و گردو و عسل و تخمپرندگان وحشی میپرداختند. مردان نیز كار جمعآوری هیزم و میوة كاج و سنگ چخماق و ساختن اسلحه و ادوات سنگی دیگر را انجام میدادند و با استخوان و شاخ حیوانات، وسایل تزئینی میساختند. عدهای دیگر به شكار و ماهیگیری مشغول بودند و حیوانات وحشی مانند اسب و گاو و گوزن و آهو و شیر و روباه و پرندگانی مانند كبك و دراج را تعقیب و شكارمیكردند. جمعی دیگر گوشت شكار را قطعه قطعه میكردند و پوست آن را میكندند و با افروختن آتش به تهیة خوراك میپرداختند. سهمهركس براساس نیازش تعیین میشد نه براساس كاری كه انجا میداد، بطوری كه حتی اگر كسی موفق به شكار نشده بود، مانند سایرین سهم میگرفت. نگهبان آتش و تهیهكنندة سنگ چخماق نیز حق استفاده از عسل و تخممرغ را داشتند. همهچیز، از جمله كار و تولید و مسكن، مشترك و دسته جمعی بود زیرا یك فرد منزوی و تنها كه حاضر به تقسیم محصول كارخود یا مبادلة آن با دیگران نبود، میتوانست در چنین جامعهای زندگی كند. آیا این سوسیالیسم اجباری نقائصی هم داشت؟ میتوان تصور كرد كه كسی كه كار جمعآوری میوه را به عهده داشته، بخشی از آن را در خفا میخورده، یا دختری كه پوست یك شكارچی نیزة نوكتیز را به خودش اختصاص میداده است. از این زمان بود كه مالكیت خصوصی بطور پنهانی و غریزی به وجود آمد و آغاز مالكیت مواد مصرفی قابل نگهداری مانند فندق وبلوط و پوست حیوانات، به مالكیت وسایل تولید مانند نیزه و سلاح انجامید و سرانجام منتهی به سرمایداری شد. از طرفی، وقتی غار واحد زندگی دستهجمعی بشمار میرفته، احتمالا غار دیگری هم در نزدیكی آن وجود داشته كه رقیب و حتی دشمن غار اولی بوده است. معمولا یك غار از وجود غار دیگر بیخبر بوده چه درغیر این صورت هردوغار باهم دشمنی میكردند و به زدو خورد میپرداختند. بدین ترتیب سوسیالیسم به فضای یك غار محدود میشد.
زمین برای همه
وقتی آب و هوا معتدلتر شد، انسانها توانستند از درون این پناهگاههای زیرزمینی خارج شوند و كلبههائی در نور آفتاب بنا كنند. شكار و ماهیگری جای خود را به طرز زندگی داد و افراد به صورت شبان و كشاورز درآمدند و بهجای تحمل سختیهای طبیعت آنرا مهار كردند و مورد استفاده قرار دادند.
انسانها اهلی كردن حیواناتی مانند سگ و گاو و گوسفند و خوك و گوزن رافراگرفتند و به دامداری پرداختند، اما گله متعلق به همة افراد خانواده یا قبیله بود. كشتزارها یا اصولا به كسی تقلق نداشت و یا متلق به همه بود زیرا اراضی بقدری وسیع و پراكنده بود كه هیچكس به فكر تصرف و یا كشمكش برسر آنها نمیافتاد.
دراین دوره شبانی، گروههای انسانی دائماً درحال تغییر مكان بودند و بارمههای خود چراگهای سرسبزتری را جستجو میكرند و در عین حال به شكار و صیدماهی میپرداختند. در آغاز، دامداری فقط نوعی كمك به منابع غذائی آنها بشمار میرفت، ولی بعد كه متوجه شدند این كار میتواند آذوقة مرتب برایشان تأمین و از كمبود و قحطی جلوگیری كند گوشت دامها را خشك و برای روز مبادا ذخیره میكردند. باین ترتیب رمه و چراگاه به صورت سرمایه درآمد. بتدریج خشك كردن میوه و دانه را همفرا گرفتند و شاید دراثر یك تصادف این دانهها بهصورت بذر روی زمین پاشیده و موجب رویاندن گندم و غلات دیگر شد و انسان را به كشاورزی علاقهمند ساخت. اقتصاد كشاورزی با توجه به وضع اقلیمی و آب و هوا، بموازات اقتصاد شبانی پیشرفت كرد ولی هنوز كشاورزان دائماً درحال تغییر مكان بودند و از اراضی بكر و دست نخورده استفاده میكردند زیرا زمین بكر آنقدر زیاد بود كه كسی به فكر كشت و زرغ در زمینهای سابق نمیافتاد. اما پس از چندی انسانها برآن شدند كه دریك جا سكنی گزینند ولی محل كشاوزان خود را تغییر بدهند. باین ترتیب درمركز دایرهای از زمینهای مزرعی مستقر شدند و به زندگی بیابانگردی خود خاتمه دادند. اما این عمل مستلزم تقسیمكار و وضع قواعد و مقررات جدید بود. كشت گندم و جو و ارزن و پنبه د زمینهای بایر و بیشهها به كارگرا قوی و سخت و وسایل خوب وگاوان زورمند نیاز داشت و اینها را فقط اجتماع میتونست فراهم كند. ابزارهای سنگی صیقلی و تراشیدة كشاورزان معمولا در كارگاههای كوچك ده ساخته میشد. مثلا سنگ چخماق در دهكدة گران پرسینیی[3] واقع در مركز فرانسه استخراج و به سویس و برتانی[4] و حتی بلژیك حمل و درة رودخانةلوئن[5] واقع در نزدیكی پاریس تیز و صیقلی میشد. بدینسان كارگاههائی كه ابزار و ادوات مزبور را میساختند و دراختیار كشاورزان قرار میدادند، خودشان هم در تولیدات اشتراكی عصر حجر سهیم بودند. دراین دوران، زمین به همه تعلق داشت واعتقاد عمومی براین بود كه این ثروت مقدس دراصل از آن خدایان است و افراد بشر فقط حق استفاده و بهرهوری از آن را دارند. كارل ماركس دركتاب نقد اقتصاد سیاسی مینویسد: «دنیا آزمایشگاه و زرادخانة بزرگی است كه درآن واحد وسایل كار و مواد اولیه و اقامتگاه اصلی اجتماع را فراهم میآورد.» زمین برای همه است، شاید از آنرو كه ثروت مقدسی است كه به خدایان و مردگان تعلق دارد و زندگان فقط از ثمرة آن برخوردارند. اگر پیشوای مذهبی نمایندة خدا باشد، دراین صورت زمین از آن جادوگر است و اگر جادوگر در عینحال رئیس قبیله نیز باشد، زمین تعلق به همة افراد قبیله است.
زمینبرای هركس
این فقط زمین نبود كه شیطان مالكیت خصوصی ار از خواب بیدار كرد. این شیطان از دیرباز در سرنوشت انسان ماقبل تاریخ خفته بود. و از وقتی كه نشانههای مالكیت در زبان محاوره پدیدار شد، بكار رفت، و همین كه كلمات «مال من»، «مالتو» و «مال او» به وجود آمد و غارنشینان به گفتگو دربارة «زن من»، «بچةتو»، «پوست خزمن» و «لباس زنتو» پرداختند،آثار مالكیت هویدا شد. اما بدون شك وقتی غارنشینان میگفتند «غارمن»، مقصودشان غاری بود كه قبیله بطور دستهجمعی در آن زندگی میكرد. هنگامی كه كلبه و چادر جایگزین غارشد، صفت تملیكی معنی وسیعتری پیدا كرد، زیرا آنان با خود میاندیشیند: من كه غار را احداث نكردهام، طبیعغت در اختیار من قرار داده است، ولی كلبه وچادر را من با دست خودم بنا كردهام و در آن فقط با اعضای خانوادهام زندگی میكنم نه با همة افراد قبیله واگر جای آنار تغییر دهم و درجای دیگری برافرازم، وسایل اصلی آن، یعنی دیرك و طناب و پارچههائی را كه من و زن و بچهام تهیه كردهایم، همراه خواهیم برد. پس این چادر به من متعلق دارد. وانگهی حال كه من نسبت به این چادر حقوقی مخصوص دارم، چرا به زمینهای اطراف آن كشت و زرع كردهام حقی نداشته باشم؟ در این هنگام احساس مالكیت نسبت به زمین رفته رفته پدیدار شد و بتدریج كه انسان دریك محل مستقر میشد، این احساس نیز تشدید مییافت. كلبه و زمین از پدر به فرزند به ارث رسید و باین ترتیب انسان به صورت مالك درآمد و نخستین شكاف در سوسیالیسم اولیه پدید آمد. گذار از اراضی اشترای به اختصاص آسان است. همانطور كه قطع درختان جنگل واستفاده از زمینهای آن برای كشت و زرع نیازبهجوانان قوی و برومند دارد، شخمزدن و بذر پاشیدن و دروكردن نیز محتاج نیروی كار است. به این جهت، پس از مدتی اراضی اشتراكی تكه تكه شد و هركس درسهم خود به كشت و زرع پرداخت و پس از چندسال آن را متعلق به خود داشت و برای فرزندانش به ارث باقی گذاشت. دراین حال چگونه ممكن بود از تبدیل تدریجی اراضی اشتراكی به اختصاص جلوگیرذی كرد؟ شخصی كه روی یك قطعه زمین كار كرده است نسبت به آن علاقهمند میشود و آن را ملك طلق خود میداند و زمین هم با دادن محصول خوب به علاقة او پاسخ میگوید. بنابراین، اگرچه زمین اساساً به صورت اشتراكی باقی میماند، وی هركس خانه و باغچه و زمین اختصاصی خود را داشت و از محصولات آن استفاده میكرد. زمین متعلق به همه بود ولی بین اشخاص تقسیم میشد و با كار و تولید از آن بهرهبرداری میكردند. كارل ماركس كه جماعتهای اولیه را بدقت مورد بررسی قرار داده است، درچركنویس پاسخ به ورازاسولیچ براین نكته تأكید میورزد كه حتی اگر مالكیت زمین قابل شخم اشتراكی باقی بماند، هركس خانه و زندگی خودش را دارد. ماركس میافزاید: «ثمرة بهرهبرداری از زمین متعلق به كسی است كه برروی آن كار میكند.» زمین به همه تعلق دارد اما تقسیمشده، چنانچه كار و محصول كار نیز فردی شده است. پس كار، كاراست و زمین واحد كار: كاری كه یك فرد میتواند طی یك روز انجا بدهد. درفرانسة قدیم واحد كار روزانه عبارت از مقدار زمینی بود كه یك نفر میتوانست طی یك روز شخمبزند وبه آن «ژورنال» میگفتند. درانگلستان و فلاندرAcre بود كه از ریشة Ager یعنی مزرعه مشتق شده است. بزودی واحد كار طول و عرض معین پیدا كرد: طول آن به اندازهای بود كه یك كشاورز قادر بود با نیروی بازوانش بذر بیفشاند. این مقیاسها و تعاریف درزمان ادوارد خستوان[6]پادشاه انگلیس (66-1042) به تصویب رسید و در آن كشور به عنوان طول و عرض واحدهای كشاورزی شناخته شد. اما شیارهای هر مزرعه در زیر پای دهقان بوجود میآید، بذر به دست او پاشیده میشود و آثار دست و پای او درهمه جا دیده میشود. به همین جهت مزارع به صورت انفرادی درمیآید. این پیروزی مالكیت خصوصی، در كشورهای مختلف بتدریج به شكل زمین و ملك ومزرعه تسجیل شد. درحالیكه مالكیت رودخانهها و جنگل عمومی بود، زمین به كسی تعلق داشت كه آن را تصرف و كشت كردهباشد.
درعصر فلزات
وقتی دوران كشف مس و برنز و سپس آهن فرا رسید، سوسیالیسم و مالكیت در تمدنهای نوپا باهم جور بودند. به آسانی نمیتوان آنچه را كه در این دروه از اقتصاد سوسیالیستی باقیمانده و آنچه را كه اقتصاد لیبرال بوجود آورده بود ازهم تفكیك كرد. فقط میتوان حدس زد كه سوسیالیسم اولیه بتدریج رو به زوال گذارد و آغوش دنیای جدید به روی شیوههای فردی بازشد. مطمئناً تمدن عصر فلزات هنوز جامعة به همپیوسته را اقتضا میكرد زیرا نه یك فرد و نه یك خانواده به تنهائی قادر به ساختن و حمل و نقل تختهسنگهای عظیمی كه از ایرلند و پرتغال در اروپا تا هند و اندونزی در آسیا برای بنای آرامگاهها و معابد و بناهای یادبود بكار رفته نبود. طبق محاسبهای كه شده، حمل یك تخته سنگ نودتنی برروی غلطكهای چوبی درزمین مسطح دست كم به پانصدنفر كارگر نیاز دارد درحالیكه درمورد زمینهای پرفراز و نشیب این تعداد كافی به مقصود نیست. برای بنای یك آرامگاه باید هزاران كارگر را بسیج كرد؛ ومعلوم نیست برای حركت دادن بعضی تختهسنگهای ایالت برتانی كه 23 مترطول و350 تن وزن داشته، چه میكردهاند؟
در معادن نیز برای كندن فلزات و استخراج از چاهها و راهروهای زیرزمینی به گروههای متعدد احتیاج بود و مسلماً یك خانواده به تنهائی نمیتوانست چنینكاری انجام بدهد. دست است كه جنگ بسیاری از مسائل را حل میكرد و فاتحان اسیران جنگی را به اینگونه كارها وا میداشتند، ولی در این مورد هم یك تفاوت عمده بین جوامع سوسیالیست وكاپتالیست وجود داشت. جوامع سوسیالیست میتوانستند فقط از افراد خود به صورت برده استفاده كنند و از آنها بیگاری بكشنتد، حال آنكه جوامع كاپتالیست پیشاز دوران مزدوری مجبور بودند از طریق جنگ با سایر قبایل و طوایف و گرفتن اسرای جنگی، بردگان مورد نیازشان را فراهم آورند.
علت این امر هم این بود كه در پارهای از نقاط زمین جمعیت بیشتر و دربرخی كمتر و پراكنده است. قانون همچشمی و رقابت دست بهكار میشود و بر سر بهترین زمینها و چراگاهها و معادن سنگ و فلزات رقابت درمیگیرد. قویترین افراد و قبایل، یعنی كسانی كه قبل از دیگران اسلحه و ابزارهای فلزی را كشف كردهاند، موفقترین بشمار میروند.
در این زمان انسان موفق به كشف وسایل حمل و نقل شد و به جای آنكه اجناس و محصولاتش را به دوش بگیرد یا به دنبال خود بكشد، آن را برپشت بردگان و حیوانات اهلی جابهجا میكرد. الاغ و شترهای یك كوهانه و دوكوهانه و سپس گاو در این كار نقش مهمی داشتند. اختراع چرخ در این دوره و پیوند آن با اسب برای ساختن گاری و ارابه درحكم معجزه است. انسان نخستین قایقهای چوبی را میسازد و در رودخانهه و دریاها به آب میافكند، از راههای آبی كه طبیعت به وجود آوردخ و از راههای زمینی كه به دست خودش میسازد، استفاده میكند و باین ترتیب ارتباط میان قبایل گوناگون برقرار میشود. انسانها بتدریج به مبادلة كالا میپردازند و میتوانند در مقابل گوشتشكار، پارچه و اسلحه، در برابر م واد معدنی، كوزههای سفالی، و درعوض طلا و نمك، و در مقابل عنبر ات بدست بیاورند. بزودی انسانهای این عصر درمییابند كه بهتر است در مبادلات بازرگانی خود وسیلهی بهكار ببرند كه با آن بتوان ارزشها را تعیین كرد، و به این ترتیب است كه پول اختراع میشود. پول در ابتدا به صورت بذر وپوست حیوانات و دندان سگ و گاو و گوش ماهی بود ولی بعداً به قطعات آهن و برنز و طلا و نقره بتوانند آن را نزد خود نگه دارند و مبادله كنند. آیا در انیجا با مرگ سوسیالیسم روبرو نمیشویم؟ از این لحظه دیگر زندگی دسته جمعی اولیه وجود ندارد و جای خود را به رژیم و ثروت داده است.
بدین ترتیب سوسیالیسم رو به انحطاط میگذارد و به جای آن اقتصاد متكی به بازار مستقر میشود. هرچند افزایش جنگها و پراكندگی انسانها در نقاط مختلف زمین، و پیشرفت وسایل حمل و نقل و ایجاد معاملات پایاپای به این انحطاط كمك كرد ولی بیشك اختراع پول عامل قاطعی و سرنوشتساز بود. آنچه بعدها سلطة پول نامیده شد، در اصل چیزی بجز وسیلة مبادله نبود و در آن زمان هنوز هیچكس به ارزش آن پی نبرده بود، ولی همین وسیلة بیارزش و ناشناس باعث نابودی سوسیالیسم اولیه گردید.
کلمات کلیدی : بررسی سوسیالیسم از دوران غارنشینی تا ظهور تورات;درعصر فلزات;سوسیالیسم غارنشینی

بازدید : 47 نفر
فرمت : doc
سایز : 29 کیلو بایت
صفحات : 48