دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق عامل های بزرگ شخصیت
گروه فایل کاربردی
توضیحات :
مبانی نظری شخصیت
یکی از مهمترین مباحث مطرح در روانشناسی، شخصیت است، چرا که محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف و احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، 1384). مفهوم شخصیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است. برخی از روان شناسان در مطالعه شخصیت بر ساختار شخصیت تمرکز نموده و به بررسی صفات شخصیت پرداخته و صفات را معادل شخصیت میدانند. برخی تنها به بررسی شخصیت در یک دوره محدود (نظیر) کودکی پرداختهاند و برخی تمامی گسترهی زندگی را مورد مطالعه قرار داده اند (دلشاد، 1390).
برخی دیگر از روانشناسان این کلمه را تنها در ارتباط با رفتارهای عینی به کار میبرند و گروهی آن را مجموعه فردی الگوهای تفکر، انگیزش و عواطف میدانند (راس[1]، 1385). از میان ویژگیهای مختلف، چیزی که میتواند به انسانها کمک کند تا خود و دیگران را بهتر بشناسند، شخصیت یعنی جنبهای از حیات انسان است که اجازه میدهد پیشبینی کنیم آدمی در اوضاع و احوال معین چه رفتاری از خود نشان خواهد داد (فرنج و ساورد، 1371). با توجه به اینکه واژه شخصیت یک مفهوم انتزاعی است، تعریف آن از لحاظ اصطلاحی امری مشکل است. نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، حاکی از این است که تمام معانی شخصیت را نمیتوان در یک نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع نظریه هر دانشمند علوم رفتاری بستگی دارد (جزایری، نعامی، شکرکن و تقیپور، 1385).گر چه همهی نظریهپردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن موافق نیستند اما میتوان گفت شخصیت عبارت است از الگوی نسبتا پایدار صفات، گرایشها یا ویژگیهایی که تا اندازهای به رفتار افراد دوام میبخشد. به طور اختصاصیتر، شخصیت از صفات یا گرایشهایی تشکیل میشود که به تفاوتهای فردی در رفتار، ثبات رفتار در طول زمان و تداوم رفتار در موقعیتهای گوناگون میانجامد. این صفات میتوانند منحصربفرد باشند، در برخی گروهها مشترک باشند، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند. ولی الگوهای آنها در هر فرد تفاوت دارند، بنابراین هر کسی با اینکه به طریقی شبیه دیگران است، شخصیت منحصر به فردی دارد (سید محمدی، 1384).
شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگیهای فردی افراد است که الگوی ثابت رفتاری آنها را نشان میدهد (پروین، 1378) و مفهومی است که اصول و قواعد مربوط به یک فرد و شباهتهای موجود بین افراد را بیان میکند. شخصیت هم بیانگر آن دسته از خصوصیات فرد است که وی را از سایرین متمایز و منحصربفرد میکند و هم بیانگر آن دسته از خصوصیات است که در همه انسانها مشترک است. در عین حال شخصیت هم شامل جنبههای پایدارتر و تغییرناپذیرتر کنش انسان است (ساختار) و هم شامل جنبههای ناپایدار و تغییرپذیر (فرآیند) میشود (پروین، 1378).
2-1-1-1- نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت
تحول نظریههای شخصیت و پیشرفت در روشهای اندازهگیری و تحلیلهای آماری منجر به پدیداری یکی از نافذترین نظریههای شخصیتی معاصر گردید که با اصطلاح الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت یا پنج بزرگ معروف شده است (دیگمن[2]، 1990؛ گلدبرگ[3]، 1992؛ جان[4]، 1990؛ ویگنز و پینکاس[5]، 1992). الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت در سالهای اخیر به عنوان رویکردی پرطرفدار و قدرتمند برای مطالعه ویژگیهای شخصیتی مورد توجه بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است. این الگو بر این باور استوار است که انسان موجودی منطقی است که می تواند شخصیت و رفتار خویش را توضیح دهد. بر اساس این نظریه انسان موجودی است که روش زندگی خود را درک می نماید و توانایی تجزیه و تحلیل کنشها و واکنشهای خود را دارد (مک کری و کوستا، 1996).
هر چند نظریهپردازانی مانند گلدبرگ (1996) با بحث از الگوی پنج عاملی شخصیت به عنوان یک نظریه موافق نیستند، لیکن کوششهایی برای پرورانیدن نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت به عمل آمده است. مک کری و جان (1992) استدلال میکنند که الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت به صورت تلویحی با مبانی نظریه صفات منطبق است.
در نظریه صفات، فرد با الگوی پایدار و با ثبات تفکر، احساس و فعالیت شناخته میشود. این صفات میتوانند به صورت کمّی مورد ارزیابی قرار گیرند و ثبات بین موقعیتی نیز داشته باشند. مایر[6] (1998) نیز دلیل میآورد که شاید بتوان شخصیت را به عنوان یک نظام یا سیستم در نظر آورد. لذا یک نظریه قابل پذیرش از شخصیت باید توصیفی از مولفههای این نظام، سازماندهی و تعاملات این مولفهها و محتوای نظام ارایه نماید. پرداختن به زبان علمی برای توصیف شخصیت با کارهای کلاگس[7] (1926) و باومگارتن[8] (1933) آغاز گردید. پس از آنها، در سال 1936 آلپورت و ادبرت[9] در یک مطالعهی طولانی مدت به بررسی صفات مربوط به شخصیت در فرهنگ لغت جامع انگلیسی پرداختند (به نقل از پروین و جان[10]، 2000). فهرست اصطلاحات و صفاتی که آنها تهیه کردند تقریباً 18000 واژه را در بر میگرفت. آنها کوشیدند این واژهها را دستهبندی کنند، کاری که به گفتهی خودشان یک عمر وقت میبرد و به واقع هم برای 60 سال روانشناسان شخصیت را سرگرم ساخت (به نقل از پروین و جان، 2000). کار آلپورت و ادبرت چارچوب اولیهای برای واژهشناسی شخصیت فراهم آورد و پس از آن کتل با استفاده از این فهرست، الگویی چند بعدی از ساختار شخصیت ارائه داد. کتل در فهرست مذکور تنها صفات شخصیتی را مورد توجه قرار داد که بالغ بر 4500 صفت بودند و آن را به 35 متغیر شخصیتی تقلیل داد. در واقع او 99 درصد صفاتی را که آلپورت گردآوری کرده بود کنار نهاد و علت این کار محدودیت روشهای آماری برای تحلیل عاملی در زمان او بود. کتل با انجام چندین تحلیل عامل روی این مجموعهی اندک، به 12 عامل شخصیت دست یافت که بعدها بخشی از پرسشنامهی 16 عاملی او را تشکیل دادند. کتل مدعی بود که این 16 عامل از انسجام و پایداری بین ابزاری بالایی برخوردارند، اما تحلیلهای مجدد همان ماتریس همبستگی[11] کتل توسط روانشناسان دیگر، تعداد و ماهیت عاملهای پیشنهادی او را تایید نکردند. پس از کار کتل محققان بسیاری به ادامهی کار او علاقه نشان دادند. در این میان فیسکر[12] (1949) با بررسی 22 متغیر از 35 متغیر اولیهی کتل در پرسشنامههای خودسنج و دگرسنج و سایر ابزارها، به ساختاری عاملی دست یافت که بسیار شبیه پنج عامل اصلی کنونی است. کریستال و تاپس[13] (1961) برای وضوح بخشیدن به عاملهای فیسکر، ماتریسهای همبستگی او را در هشت نمونه بسیار مختلف مورد تحلیل مجدد قرار دادند و در تمام آنها به طور نسبتا پایدار و تکرارپذیری به همان پنج عامل دست یافتند (به نقل از پروین و جان، 2000). نظریههای کتل و آیزنک موضوع پژوهشهای بسیاری قرار گرفته است و برخی از نظریهپردازان عقیده دارند که کتل بر روی تعداد زیادی ویژگی تمرکز کرده است و آیزنک بر روی تعداد کمی، در نتیجه یک نظریه جدید ویژگیهای شخصیت به نام نظریه پنج عامل شکل گرفت. این الگوی پنج عامل شخصیت نشانگر پنج ویژگی اصلی است که در تعامل با یکدیگر شخصیت انسان را شکل میدهند (ون و اگنر[14]، 2009).
محققان بعضی اوقات عبارت «پنج بزرگ» را برای آن استفاده میکنند. کوستا و مک کری (1996) بر پایه تعداد زیادی پژوهش تجربی که توسط خود آنها و دیگران انجام شد، در تلاش برای تکمیل شدن پنج عامل، با برنامهها و تدابیر شخصی، فرمهای الگویشان را توسط پرسشنامههای اخیر توسعه دادند (ماتیوز[15] و همکاران، 2003). در واقع نظریه پنج عامل شخصیت در سالهای اخیر به عنوان رویکردی پرطرفدار و توانمند در جهت شناخت ویژگیهای شخصیتی مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. این الگو بر این اساس پایهگذاری شده است که انسان موجودی است که روش زندگی خود را درک مینماید و توانایی تجزیه و تحلیل کنشها و واکنشهای خود را دارد.
در ادامه بحث، این پنج عامل مورد بررسی قرار میگیرند.
2-1-1-1-1- ثبات عاطفی (عدم رواننژندی)
موثرترین قلمرو مقیاسهای شخصیت، تقابل سازگاری یا ثبات عاطفی با ناسازگاری یا
رواننژندگرایی میباشد (مک کری وکوستا، 1380). تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، دستپاچگی، عصبانیت و . . . معمولا حیطه رواننژندی را تشکیل میدهند (میشل و همکاران، 2004).
افرادی که نمرات آنها در رواننژندی پایین است دارای ثبات عاطفی بوده و معمولا آرام، معتدل و راحت هستند و قادرند که با موقعیتهای فشارزا بدون آشفتگی یا هیاهو روبرو شوند (گروسی فرشی، 1380). شخص با گرایش به رواننژندی ناراحت است، وی دارای تلون مزاج است و مستعد ابتلا به افسردگی است (هوارد و هوارد، 1998).
ثبات هیجانی با آرامش، آسایش و آسودگی مرتبط است و رواننژندی با خشم، اضطراب و افسردگی همراه است. البته رواننژندی را نمیتوان به هر اختلال روانپزشکی منسوب کرد، بلکه اصطلاح مناسبتر در ارتباط قرار داشتن با عواطف منفی است (مک کری و جان، 1992، به نقل از خرمایی، 1385). هیلیس و آرگایل[16] (2001) در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که فقدان رواننژندی یکی از بزرگترین پیشبینیکنندههای شادمانی است و مردم با ثبات هیجانی دارای خصوصیاتی از قبیل آرامش، خونسردی و پرهیز از شکایت درباره نگرانیها یا اضطرابهای شخصی میباشند. آنها معتقدند که ثبات هیجانی عمدهترین بعد عاطفی انسان میباشد (پوریاسین، 1387). کوستا و مک کری (1992) صفات رواننژندی را که شامل اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، کمرویی، شتابزدگی و آسیبپذیری میشود به این صورت توصیف کردهاند:
الف- اضطراب[17]: افراد مضطرب، بیمناک، ترسو، مستعد نگرانی، عصبی، تنیده و جوشی هستند (مک کری و کوستا، 1983).
ب- پرخاشگری[18]: پرخاشگری تمایل به تجربه خشم را ارایه میدهد و به وضعیتهایی چون ناکامی و تلخکامی مربوط است (کوستا و مک کری و هالند، 1984).
ج- افسردگی[19]: افراد با نمرات بالا مستعد احساس گناه، غم، ناامیدی و تنهایی هستند. آنها به راحتی مأیوس میشوند و اغلب اندوهگین هستند (ینلی و توماكا[20]، 2002).
د- کمرویی[21]: هیجان، شرم و دستپاچگی هسته اصلی این صفت است. افراد کمرو در میان دیگران ناراحت هستند، به ریشخند دیگران حساس بوده و مستعد احساس حقارت هستند (کوستا و مک کری و دلپیلر، 1998).
ه- شتابزدگی[22]: شتابزدگی به ناتوانی در کنترل هوسها، میلها و آرزوها مربوط میشود (کوستا و مک کری، 1990).
و- آسیبپذیری[23]: افراد در نمره بالا احساس ناتوانی در مقابله با استرس میکنند. این افراد وقتی با یک موقعیت اضطراری مواجه میشوند وابسته، ناامید و هراسناک میشوند (ینلی و توماكا، 2002).
2-1-1-1-2- برونگرایی
برونگرایان تمایل به فعالیتهای جسمی و کلامی دارند و جامعهگرا هستند اما توانایی اجتماعی فقط یکی از صفاتی است که حیطه برونگرایی دارای آن است، علاوه بر آن دوست داشتن مردم، ترجیح گروههای بزرگ و گردهماییها، باجرات بودن، فعّال بودن و پرحرف بودن نیز از صفات برونگراهاست. آنها سرخوش، خوشبین و با انرژی هستند (مک کری و کوستا، 1983). برونگرایان وقت بیشتری را صرف فعالیتهای اجتماعی و جسمی میکنند. برونگرایان دارای مهارتهای اجتماعی قویتری هستند و این امر آنها را قادر به برقراری ارتباطات اجتماعی موثر میسازد (حقیقی، خوشکنش، شکرکن، شهنی ییلاق و نیسی، 1385). کاستا و مک کری (1980) دریافتند که برونگرایی با هیجانهای مثبت و شادکامی همبستگی نسبتا نیرومندی دارد. به نظر این پژوهشگران برونگرایی میتواند احساس شادکامی را تا هفده سال بعد پیشبینی کند (حقیقی و همکاران، 1385).
هرینگر[24](2002) بخشی از مقیاس پنج عامل بزرگ که برونگرایی را به همراه شش جنبه آن میسنجد مورد استفاده قرار داد. او دریافت جنبهای که قویترین همبستگی را با رضایت از زندگی داشت، برای مردان جراتورزی و برای زنان گرمی و جمعگرایی بود. اصولا برونگرایی دارای محتوا و ماهیتی به این شرح است:
با تحرک و ارتباط پیوند نزدیک دارد و از این رو میتواند منجر به پذیرش، گروهگرایی و مخاطبگرایی شود. با عواطف مثبت و مهارت داشتن در تولید موفقیتهای کامیاب کننده رابطه نزدیک دارد. همچنین با داشتن ابتکار و جراتورزی برای ورود به جمع و مردمآمیزی مرتبط و همبسته است (حقیقی و دیگران، 1385). بین برونگرایی و سلامت روانی رابطه معنادار وجود دارد (ینلی و توماکا، 2003). هایس و جوزف[25] (2003) کاستا و مک کری (1991) نشان دادند که برونگرایی با تجربهی عاطفهی مثبت و رواننژندی با تجربهی عاطفهی منفی رابطه دارند (به نقل از گوتیرز، جیمینز، هرناندز و پنت[26]، 2005). مطالعات اولیه توسط کاستا و مک کری (1980) نشان داد که شادی با برونگرایی بالا و رواننژندی پایین مرتبط است (به نقل از هایس و جوزف، 2003). آیزنک (1985) نیز با توجه به پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که افراد برونگرا دارای جامعهپذیری و تکانشوری زیادی هستند (به نقل از والرت و تورگرسن، 2000).
ویژگی افراد برونگرا عبارتست از:
الف- گرمی[27]: گرمی به صمیمیت بین افراد مربوط است. افراد گرم، بامحبت و رفیق هستند. آنها اصالتا مردم را دوست دارند و به راحتی دلبستگی نزدیکی با دیگران ایجاد میکنند (مک کری، کوستا، دل پیلر، رولاند و پارکر[28]، 1998 ).
ب- گروهگرایی[29]: افراد گروهگرا از جمع شدن با دیگران لذت میبرند و هر چه جمع بیشتر باشد آنها شادترند (مک کری و کوستا، 1983).
ج- قاطع بودن[30]: نمرات بالا در این مقیاس نشانه جرات و قدرت افراد است. این افراد همچنین از لحاظ اجتماعی پیشرفتکنندهاند، بدون تردید حرف میزنند و اغلب رهبر گروه میشوند (ینلی و توماكا، 2002).
د- فعالیت[31]: فعالیت به طرف قدرت و انرژی بالا در یک امر دلالت دارد. فرد دارای این ویژگی پرتحرک است و توان بیشتری در تداوم کار نشان میدهد (لانس بری، سودارگاس، گیبسون و لئونگ[32]، 2005).
ه- هیجانخواهی[33]: هیجانخواهی به طلب محرک و جستجوی هیجان مربوط است. افراد هیجانخواه رنگهای روشن را دوست دارند و خواهان محیطهای شلوغ هستند (کاستا و مک کری، 1996).
و- هیجانهای مثبت[34]:در این مقیاس افراد خواهان هیجانهای مثبت چون لذت، شادی و عشق هستند. افراد با نمرات بالا در این مقیاس به راحتی میخندند و اغلب خندهرو، بشّاش و خوشبین هستند (کاستا و مک کری، 1985).
2-1-1-1-3- توافقپذیری
همانند برونگرایی، توافقپذیری بعدی از تقابلات بین شخصی است. افراد دارای این ویژگی به همکاری، اعتماد کردن و حمایتهای بین شخصی تمایل دارند (لیبرت و لیبرت[35]، 1998). عامل توافقپذیری با از خودگذشتگی مشخص میشود. افراد توافق پذیر متواضع، گرم و همدل هستند. آنان مهربان، مودب و نیک اندیش بوده و در مواجهه با رویدادهای زندگی سازشپذیر و منعطف هستند. فرد توافقپذیر نوعدوست است، وی همدرد دیگران است و تمایل کمک به آنان را دارد و این را نیز باور دارد که دیگران نیز همیار هستند (خرمایی، 1385). وایت، هندریک و هندریک[36] (2004) به این نتیجه رسیدند که توافقپذیری با رضایت از رابطه و سبک دوست داشتن رابطه مثبت دارد (به نقل از عطاری، امانالهی فرد و مهرابیزاده هنرمند، 1385). یک فرد توافقپذیر اساسا نوعدوست است (گروسی فرشی، 1380) افراد با توافقپذیری بالا از سلامت روانی خوبی برخوردارند (هایس و جوزف، 2003).
ویژگی افراد توافقپذیر عبارتست از:
الف- اعتماد[37]: اولین صفت توافقپذیر بودن اعتماد است. افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند گرایش به این باور دارند که دیگران درستکار و خوشنیت هستند (لانس بری و همکاران ، 2005).
ب- رکگویی[38]: افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند، رک، بیریا و صاف و ساده هستند. افراد رکگو حقایق را به سادگی بیان میکنند و احساسات واقعی خود را نشان میدهند (کاستا و مک کری، 1985، به نقل از هرن و میشل[39]، 2003).
ج- نوعدوستی[40]: تاکید بر توجه فرد به دیگران، از خودگذشتگی و ایثارگری دارد. افراد دارای این ویژگی در هر حال آماده کمک به دیگران هستند (ینلی و توماكا، 2002، به نقل از پوریاسین، 1387).
د- همراهی[41]: این صفت مربوط به ویژگیهای رفتاری در برخوردهای بین فردی است. افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند تمایل دارند به دیگران احترام بگذارند، پرخاشگری خود را پنهان کنند، ببخشند و فراموش کنند، مردم را قبول میکنند و فروتن و ملایم هستند (لانس بری و همکاران ، 2005).
ه- تواضع[42]: افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند، فروتن بوده و به خود بیتوجه هستند. با این دارای اعتماد به نفس یا عزت نفس پایینی نیستند (ینلی و توماكا، 2002).
و- دلرحم بودن: این مقیاس نگرشهای حساسیت و در نظر گرفتن دیگران را اندازه
میگیرد. افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند، به سوی دیگران گرایش دارند و در سیاستهای اجتماعی طرفدار افراد و نیازهای آنان هستند (کاستا و مک کری، 1996).
2-1-1-1-4- گشودگی در تجربه
یکی از ابعاد اصلی شخصیت است. افراد دارای نمره بالا در این مقیاس، از تخیلات غنی، متنوع و جدید لذت میبرند. شخصی که در مقابل تجربه باز است، علائقی وسیع دارد، وی هر چیز تازهای را دوست دارد. گشودگی در تجربه میتواند با فعالیتهایی مانند نویسندگی، علم و هنر در ارتباط باشد. اشخاص انعطافپذیر غیرسنتی و غیرمتعارف هستند. علاقمندند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جدید هستند و زندگانی آنها از لحاظ تجربه غنی است. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزشهای غیرمتعارف بوده و بیشتر و عمیقتر از اشخاص انعطافناپذیر هیجانهای مثبت و منفی را تجربه میکنند (هوارد و هوارد، 1998). حیطههای این عامل عبارتند از: تخیل زیباییشناسی، عواطف، فعالیت، نظرات و
ارزشها (جزایری و دیگران، 1385).
الف- تخیل[43]: افرادی که در تخیل منعطف هستند تصوری روشن و یک زندگی تخیلی فعّال دارند. رویاهای آنها یک راه فرار نیست، بلکه راهی جهت خلق یک دنیای درونی جالب برای خودشان است. آنها تخیلات خود را بسط و توسعه داده و باور دارند که تخیل، عالمی برای یک زندگی خلاق و غنی است (کاستا و مک کری، 1985، به نقل از گروسی فرشی، 1380).
ب- زیباییشناسی[44]: افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند، درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند. شعر آنها را تکان میدهد، مجذوب موسیقی میشوند و به تئاتر عشق میورزند. علایق آنان به هنر موجب میشود که دانش خود را از هنر گسترش بدهند و درک بیشتری نسبت به افراد معمولی از هنر داشته باشند (لانس بری، سودارگاس، گیبسون و لئونگ، 2005).
ج- احساسات[45]: گشودگی در احساسات به درک ضمنی احساسات درونی و هیجانهای خود فرد مربوط است. افرادی که نمره بالایی در این مقیاس میگیرند موقعیتهای هیجانی مختلف را خیلی بیشتر و عمیقتر تجربه کرده و احساس شادی و غم را خیلی شدیدتر از دیگران درک میکنند (کاستا و مک کری، 1996).
[1] Ross
[2] Digman
[3] Goldberg
[4] John
[5] Wiggins & Pincus
[6] Mayer
[7] Klages
[8] Bavmgartn
[9] Edbert
[10] Pervin & John
[11] Correlation Matrix
[12] Fisker
[13] Cristal & Tops
[14] Venvagner
[15] Matiuse
[16] Hillees & Argyle
[17] Anexity
[18] Aggression
[19] Depression
[20] Peneley & Tomaka
[21] Self-Consiousness
[22] Impulsiveness
[23] Vulnerability
[24] Herringer
[25] Hayes & Joseph
[26] Gutierrez Jimenez Hernandez & Puente
[27] Warmth
[28] McCrae Costa Delpilar Rolland & Parker
[29] Gregariousness
[30] Assertiveness
[31] Activity
[32] Lance Berry Sudargas Gibson & Leung
[33] Excitement
[34] Positive Emotions
[35] Libert
[36] White Hendrick & Hendrick
[37] Trust
[38] Candor
[39] Herren & Mishel
[40] Altruism
[41] Accompaniment
[42] Humility
[43] Fantasy
[44] Aesthetics
[45] Feelings
کلمات کلیدی : دانلود مبانی نظری عامل های بزرگ شخصیت;پیشینه تحقیق عامل های بزرگ شخصیت;عامل های بزرگ شخصیت
بازدید : 229 نفر
فرمت : docx
سایز : 102 کیلو بایت
صفحات : 43